جوان آنلاین: اثری که هم اینک در معرفی آن سخن میرود، دربردارنده خاطرات شهید سمیر قنطار، قدیمیترین اسیر لبنانی در زندان اسرائیل است. این یادمانها از سوی یعقوب توکلی اخذ و تدوین شده و انتشارات سوره مهر، آن را روانه بازار نشر ساخته است. تدوینگر در دیباچه خود بر این کتاب، نکات پی آمده را از نظر دور نداشته است:
«سمیر قنطار ملقب به قدیمیترین اسیر لبنانی دربند رژیمصهیونیستی در ۲۰جولای۱۹۶۲ در روستای دروزینشین عیبه از توابع استان جبل لبنان به دنیا آمد. در سال ۱۹۷۹ طی یک عملیات ضدصهیونیستی در شهر صهیونیستنشین نهاریا به اسارت درآمد و در لبنان، سردار اسرا لقب گرفت. سمیر قنطار در تاریخ ۲۲ آوریل ۱۹۷۹، درحالیکه تنها ۱۷ سال داشت، به همراه سه تن از اعضای گروه فلسطینی جبهه خلق برای آزادی فلسطین، به شمال اراضی اشغالی نفوذ و به محل اقامت یک نظامی برجسته صهیونیست به نام دانی هاران در شهرک نظامینشین نهاریا حمله کردند و در اقدامی متهورانه پس از کشته شدن جمعی از نظامیان، او را ربودند! در همین زمان با نیروهای پلیس مواجه و با آنان درگیر شدند که در جریان این درگیری ژنرال یوسف تساحور، فرمانده نیروهای شمالی ارتش اسرائیل را تا حد مرگ قطعی مجروح کردند. در این درگیری پس از شهادت دو تن از یارانش، وی و احمد مهند از سوی نیروهای پلیس رژیمصهیونیستی دستگیر شدند. سمیر قنطار و احمد مهند در تاریخ ۲۸ ژانویه ۱۹۸۵ از سوی دستگاه قضایی رژیمصهیونیستی به پنج بار حبس ابد و نیز ۴۷سال شش ماه حبس محکوم شدند. با وجود آزادی احمد در سال ۱۹۸۵ وی پس از تحمل بیش از ۳۰ سال زندان در ۱۶ ژوئیه ۲۰۰۸ و در تبادل جنازه دو سرباز اسرائیلی اسیر شده در جنگ اسرائیل و لبنان و بین اسرائیل و حزبالله لبنان، به کشور لبنان تحویل داده شد. شاید بیان خاطره شفاهی برای گوینده آن نوعی تخلیه خاطر بوده باشد، اما برای کسی که به عنوان یک گزارشگر یا مورخ پای صحبت خاطرهگو مینشیند، هر صفحه از آن خاطرات، کشفی جدید را در حوزه تاریخ و تحولات زندگی اجتماعی رقم میزند. نسبت خاطرهگو و مصاحبهکننده، نسبت معدن با استخراجکننده آن است و هر قدر که معدن عظیمتر و دارای ذخایر بیشتر و بکرتر باشد، شوق و شعف صاحب معدن به مراتب بیشتر و عمیقتر خواهد بود. در سال ۱۳۸۹ پیشنهادی را مطرح کرده و پی گرفتم که ابتدا چندان عملی به چشم نمیآمد: مصاحبه با سمیر قنطار اسیر مشهور لبنانی که عدهای او را مارکسیست میدانستند، چندان جالب به نظر نمیرسد. هنگامی که پیشنهاد را به طور جدیتری پی گرفتم و مسئولان حوزه هنری را قانع کردم که سمیر قنطار حرفهای بسیاری برای گفتن خواهد داشت و فهرستی از سؤالات از او را که حدود ۲۵ مورد میشد تهیه کردم، حتی بعضی از دوستان لبنانی ما هم چندان باور نمیکردند که سمیر قنطار چیزی برای گفتن داشته باشد. اما من از ایدهام کوتاه نیامدم تا اینکه جناب آقای حمزهزاده، رئیس انتشارات سوره مهر امید داد که این مصاحبه میتواند زمینهای برای ورود صاحب این قلم به موضوع تاریخ مقاومت باشد و با امید به خدا، زیر بار هزینه و ریسک اجرای این برنامه رفتیم. هیچکس نمیدانست که سمیر چه حوادثی را دیده، چه اتفاقاتی در زندانهای اسرائیل بر سر او رفته و چقدر برای اسرائیل اهمیت داشته است و چرا سیدحسن نصرالله- که سمیر همیشه از او به نام سماحه القائد یا سماحه سید یاد میکند- صریحاً و رسماً اعلام کرد: اگر ما از مزارع شبعا و کفرشوبا بگذریم، از سمیر قنطار نمیگذریم، حتی اگر شما بگویید که او یک مارکسیست است...».